“می بینیم که دیوار سمت راست وجود دارد ؟ من میخوام پانچ یک سوراخ از طریق آن, و من دوست دارم برای دیدن شما سعی می کنید و من را متوقف کند.”
“چرا شما در حفظ و به من نگاه می خواهم که? چرا شما در حفظ و به من نگاه می خواهم که? من سوگند به خدا من شما پرتاب بر روی زمین قرار داده و پای راست خود را از طریق لعنتی جمجمه.”
“چگونه می توانم به شما فکر می کنم شما میخوای میرند ؟ نیاز به یک اشاره؟”
“خب پس بیایید آن را انجام دهد, شات بزرگ. آیا شما آماده به درهم و برهم کردن با این ادم خائن و بدنهاد؟”
“هی می خواهم کمی گرد و غبار ؟ من در میانهی شب خواب در 10 روز و من لازم نیست.”
“مرد به اندازه کافی به پانچ من در چهره شما کمی عوضی ؟ من پانچ خودم در سابق. من شکستن خود من لعنتی بینی در حال حاضر.”
“چه شد و یکی از حرفه ای مانع شما رو در گذشته و آنچه آموختید از غلبه بر آن؟”
“شما فکر می کنم من می توانم تبدیل این درب راست کردن آن لعنتی, قاب, huh?”
“چگونه در مورد من می آیند در اطراف به طرف دیگر از این میز و چشم خود را؟”
“عیسی. من کجا هستم؟”
“آیا شما با رفتن به بوسه من شما قطعه گه ؟ من بوسه به شما در سمت راست دهان است.”
“آیا شما به عنوان خوانده شده من هنوز اساسنامه? آیا شما به عنوان خوانده شده من؟! این فرش آغشته به سقز و من قسم به مسیح من را رها کردن این لعنتی مطابقت دارد.”
“HAGHHAAAGGHHAAAAAGHHAAAAGGHAGHHAGH!!!”